دنباله خط فارسی در ایران (بخش اول)

باید دانست که دوره اسلامی به خط توجه زیادی می نمودند و هنر را برای نفس هنر دوست می داشتند و برای رسیدن به منظور معنوی و وصول به حد غائی هنر خود متحمل مشقات طاقت فرسا می شدند و از خط نیز مانند نقاشی و سایر آثار مستظرفه و هنری کمال لذت روحی را می بردند به همین جهت هم هنرمندانی از کار بیرون می آمدند که آثارشان جهانیان را خیره و توجه عالمی را به هنر و هنرنمائی خود جلب می نمودند و موجب تحسین عامه می گشتند از این نظر آثار خطی خوشنویسان دوره اسلامی نیز دارای ارزش و اهمیت هنری فوق العاده است که در اقصی نقاط جهان می رفته و به مبالغ گزاف خرید و فروش میشده و اکنون همان ها زینت بخش کتابخانه ها و موزه های مهم دنیا می باشد.

اما چگونگی نحوه اقتباس الفبای عربی در زبان فارسی تا کنون هم مشخص نشده و همچنان لاینحل مانده است. ولی آنچه مسلم است این است که خط کوفی تنها خط

مشترک و معمول زبان تازی و پارسی قریب مدت پنج قرن بوده و در ظرف این مدت رو به تکامل رفته تا اینکه در اوایل قرن پنجم هجری به درجه کمال و پختگی رسیده است. متأسفانه از آثار خطی چهار قرن اول هجری به جز مقدار معدودی که به دست آمده تقریباً تمام آثار این چند قرن بر اثر ترک تازی مهاجمین و یا بر اثر سوء حوادث مختلف از بین رفته است و چنین می نماید نوشتن خط کوفی در امر کتاب نویسی از سنه ۳۰۰ هجری به بعد تفنناً صورت می گرفته و خط معمول زمان یک نوع خط کوفی تحریری بود که تصرفی در آن شده و به خط کوفی ایرانی شهرت یافته بود.

مورخین کتاب (الابنیه عن حقایق الادویه) تالیف ابومنصور هروی را که به خط اسدی طوسی شاعر متقدم به سال 4۴۷ چهارصد و چهل و هفت هجری نوشته شده برای نمونه در این باب ذکر کرده اند. فی الجمله در نتیجه تصرفات ایرانیان در خط کوفی انواع گوناگون در نواحی قلمرو اسلام پدید گشته است و در عین حال خط کوفی تا مدتها در بعضی از نوشته جات کتیبه ها و سرفصل کتابها و برای نوشتن قرآن و سایر تزئینات به کار می برده اند، ولی خط ایرانی ها برای سایر حوائج خط نسخ بود که با نسخ جدید متفاوت بوده است و چنانچه گفته خواهد شد همان قلم بعدها اساس خط نستعلیق (خط رسمی کنونی ایرانیان) را پایه گذاری کرد  مطلعین و باستان شناسان و اشخاصی که در این زمینه بحث و اظهار نظر کرده اند اصول را شش گونه خط دانسته اند که همگی از خط نسخ بیرون آمده اند و از این رو خط نسخ مادر خطوط مشرق زمین لقب گرفته است. خط های اصلی که شامل شش نوع و به اصطلاح خوشنویسان اقلام سته یا خطوط اصول گفته می شود عبارتست از. محقق.ریحان. ثلث. نسخ. توقیع. رقاع.

شاعری هم تعدادی از اقلام خطوط را بدین گونه معرف است:

            

انواع خطوط اگر که خواهی ای یار  ثلث است و رقاع و نسخ و توقیع و غبار
ریحان و محقق است و توقیع و دگر خطی است مسلسل چو سر زلف نگار

            

کهن ترین مدرکی که از این نوع خط یعنی (خطی مشابه نسخ) به طور نمونه ارائه  داده شده و اکنون در دست است یک صفحه قدیمی قباله زمینی است که خاورشناس معروف مارگولیوث Margoliuth تاریخ رقم آن را از روی قرائن و امارات (۴۰۱) چهارصد و یک هجری تخمین زده و تعیین می کند. لیکن گروهی دیگر اظهار عقیده می کنند که ممکن است قدمت آن خيلى مقدم تر از تاریخ مذکور بوده باشد.

جای گفتگو و تردید نیست که این گونه خط نسخ متمایز از خط نسخ کامل جزو اقلام سته متداول اسلامی نیست، بلکه این خط نسخ مورد بحث بعدها احداث شده و هنوز قالب حقیقی خود را نیافته بود و ابتدائی بود و بعدها تکامل یافت و گفته اند که با خط تعلیق نزدیکی و تشابهی مشهود دارد که ما درباره آن سخن خواهیم گفت.

از  زمانیکه  از پیدایش خطوط تازی می گذرد و در ایران و خارج از ایران  برای زبان های اسلامی خط های گوناگون فراوانی که بیشتر آنها جنبه تفنن داشته وضع شده که از شصت قسم متجاوز است و معروف ترین آنها خط مغربی در دیار مغرب و خط نسخ کشمیری در هندوستان است و اقلام تفننی آن بدین ترتیب می باشند: طغرا. زلف عروس. لرزه وجود. مقرمط. تحریر. معقلی و غیره و پنج قسم از خط فرعی همین سلسله خطوط عبارتست از: تعلیق. شکسته تعلیق. نسخ تعلیق (نستعلیق). شکسته نستعلیق شکسته. که باز هم از آنها پس از این سخن به میان خواهیم آورد. (۳) - خط نسخ نیز به نسخ قدیم و جدید تقسیم شده و خطی که در فوق نقل گردید نمونه ای از خط نسخ ایرانی (نسخ جدید) در فاصله قرن ششم و هفتم هجری.

است که اختلافی با نسخ قدیم دارد و مورخین متذکرند که این  قلم بعدها به شکل تعلیق و بالاخره در قرن دهم به شکل نستعلیق (خط کنونی فارسی) جلوه گر شده است.

در طی قرون اول و دوم هجری که خطوط عربی تکوین و پیدایش می یافت به علت عدم توجه به خوشنویسی پیشرفتی در این امر حاصل نشده و به طور کلی باید گفت در چهار قرن اول هجری به خوشنویسی توجه شایانی نشده ولی فقط در اواخر قرن دوم از این هنر ذکری به میان آمده و اجمالاً گفته می شود مأمون خلیفه عباسی و برمکیان از مروجین خوشنویسی و مشوقین خوشنویسان بوده اند.

مورخین و محققانی که معتقدند خط نسخ از خط کوفی تولید شده اظهار می دارند که آن را ابوعلی محمد بن علی بن حسین بن مقله بیضاوی شیرازی ملقب به (قدوة الکتاب)که در سال (۳۲۸) سیصد و بیست و هشت هجری به حکم الراضی بالله خلیفه عباسی کشته شده وقتی که به دشواری خط کوفی پی برد با اینکه پیوسته به مهام امور کشوری مشغول نیز در دستگاه خلفا به مناصب عالیه مخصوص بود متوجه تسهیل امر تحریر شده و از خط کوفی خط نسخ را استخراج کرده و مقدم بر هر چیز آداب و قواعدی به اسلوبی محکم اختیار نمود و مدار را بر دائره و سطح گذارد و از خط کوفی خطی دیگر احداث کرد و آن را به خط محقق نام گذارد و در تحت قاعده صحیحی در آورد و عده ای را تعلیم داد.

از این تاریخ قرآن و کتب دینی را به این خط نوشتند و چون خط کوفی بیش از پنج دانگ و نیم سطح و نیم دانگ دور نداشت یک دور برخط محقق افزود وانگاه به ایجاد خط ریحان اقدام نمود که آن خط را از خط محقق وضع کرد و نوشتن اکثر کلمات در این قلم تابع قانون خط محقق بود زیرا یک دانگ و نیم دور و چهار دانگ و نیم سطح با محقق بر يك اصول و وجه تشابه تمام داشت، به جز حرف (یا) که دور آن بیشتر از (یای) محقق بود. بعد از فراغت از اختراع و تکمیل خط محقق جمعی را آموخت و در مدتی کوتاه خطوط محقق و ریحان بین مردم رواج یافت. سپس خط ثلث ریحانی را از خط ریحان بیرون آورد و برای آن نیز قواعدی مقرر داشت تا به درجه کمال رسید و بسیاری آن را فرا گرفته به درجه استادی رسیدند و بعد بنا بر استعداد کافیه و وافیه خط نسخ را بنیاد نهاد و  برای آن دو دانگ دور و چهار دانگ سطح مقرر داشت و مدار خط نسخ و تعلیم آن را به نقطه سنجید و پایه گذاری کرد و جهت آن دوازده قاعده بدین شرح ایجاد کرد:

 1. ترکیب ۲. کرسی 3. نسبت 4. ضعف ۵. قوت ۶. سطح 7. دور 8. صعود ۹. مجاز ۱۰. اصول ۱۱. صفا 12. شأن.

چون خط نسخ با حروف منحنی و قوس دار نوشته می شد نسبت به سایر اقلام از کوفی و محقق و ريحان و ثلث صریح تر و واضح تر و آسان تر بود طبعاً بیش از سایر خطوط در طبایع مردم مطبوع افتاده و قبولیت عامه یافت و چون قرآن و حدیث و کتاب های دینی با آن تحریر یافت کم کم برای کتابت قرآن جایگزین خط کوفی شد.

 اما همچنان عناوین سوره ها با خط کوفی نوشته می شد که زیباتر به چشم بیاید هر چند خواندنش دشوارتر بود. بالاخره مردم به واسطه ساده بودن خط نسخ آن را بیشتر در بین خود انتشار دادند. و بدان گرویدند و به تکمیل و توسعه آن کمک کردند تا اینکه این خط در اواخر دوران حکومت فاطمیه در مصر به اعلا درجه تکامل خود رسید در وجه تسمیه نام این خط گفته شده است چون که در واقع خط نسخ سایر خط ها را نسخ کرد، بدین سبب به خط نسخ مشهور گردید ولی چون این خط بیش از سایر خطوط در تحریر قرآن به کار می رفت و خطوط کوفی و ریحان و محقق را فقط از لحاظ تزئین در سرسوره ها می نوشتند، برای اینکه کتابت قرآن با خطوط دیگر فرق داشته باشد دست به اختراع خط توقیع زد که نصف سطح و نصف دور آن بود و قضات سجلات و توقیعات را بدان خط می نوشتند. و خط رقاع که تابع قلم توقیع است برای نوشتن رقعه ها و فرامین ایجاد کرد و گاهی هم در عناوین کتب به کار رفته است و حکام ولایات بدین خط می نگاشتند.