خط میخی هخامنشی نخستین خط ایران

کهن ترین اسنادی که در دست است از دوره هخامنشیان و به خط میخی است. بنابراین اولین خطی که ایرانیان قدیم زبان خویش را با آن می نگاشتند به طور مسلم خط میخی است، چنانچه از نامش بر می آید حروف این خط مرکب از اشکال افقی و عمودی و منکسر است- به صورت میخ های افتاده و ایستاده و به همین سبب وقتی که اروپائیان در قرن نوزدهم به آن برخوردند به آن خط میخی گفته اند. این خط نخست برای زبان های بین النهرین یعنی زبان های آلامی . بابلی. آشوری به کار برده شده و چون آلامیان در خوزستان امروز می زیسته اند و همسایه پارسیان بوده اند.

مردمان پارسی پیش از تشکیل دودمان هخامنشی و یا همزمان با آغاز این دوره این خط را برای زبان پارسی قدیم ایران هم قبول کرده اند و می توان روی نظر بسیاری از مورخین و شرق شناسان حدس زد که خط میخی در زمان مادها که همسایه بابلیان و آشوریان بوده اند نیز مرسوم و معمول بوده است (به عبارت دیگر باید این خط در حدود هشتصد سال قبل از میلاد در ایران راه یافته باشد.) سپس عیلامیان آکادیان. آسوریان. کلدانیان. ارمنیان و ایرانیان و غیره نیز این خط را برای زبان های خود اختیار کرده و به کار بردند.

در خطوط میخی ملل و اقوام دیگر از هشتصد تا چند هزار علامت برای نوشتن مصرف می شد ولی ایرانیان با ابتکارات خود تصرفات جالبی در خط میخی نموده و آن را به صورت الفبائی در آورده و خیلی از علائم آن را حذف نمودند و اگر چه خطوط پارسی و عیلامی و آسوری هر سه میخی می باشد، ولی تاریخ عقیده دارد که خط میخی ایرانی از خطوط ملل دیگر کامل تر و به مراتب ساده تر و زیباتر تهیه شده چنانچه نمونه اش از زمان هخامنشی هنوز باقیست و بر صدق ادعا شاهد صادق و روشنی است. خط میخی ایرانی از چپ به راست نوشته می شد و دارای ۴۲ علامت بود که ایرانیان آن ۴۲ علامت را برای اصوات مرکب به کار می برده اند ۵ علامت به مفهوم نویسی این کلمات: (اهورامزدا. شاهنشاه. کشور. خدا. سرزمین) و سه حرف هم برای حروف صدادار مانند (آ. او. ای) یک علامت به منزله نقطه برای (وقف) یا واژه و مابقی ۳۲ علامت حروف بی صدا بودند که با حروف صدا دار ترکیب می شدند.

یک نوع خط میخی (مسماری)

ترجمه: (بند اول - اهورامزدا خدای بزرگ است. او این زمین را آفرید. او آن آسمان را آفرید. او مرد را آفرید. او شادی را برای مرد آفرید. او داریوش را شاه کرد. یکی از بسیار شاهان و فرمان فرمائی از بسیار فرمانروایان.

بند دوم - من داریوش شاه هستم، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشور پرنژاد، شاه سرزمین های بزرگ و پهناور، پسر ویشتاسب (گشتاسب) هخامنشی، پارسی از اولاد پارسی ، ایرانی از نژاد ایرانی .

بند سوم - داریوش شاه گوید: اینها هستند کشورهائی که من خارج از پارس ، آنها را به خواست اهورامزدا گرفتم، آنها به من باج می دادند، و هر چه گفته می شد عمل می کردند و قانون مـرا نگه می داشتند : ماد، خوزستان ، خراسان ، هارائیوه (طرف خوزستان)، بلخ، سغد، خوارزم، سیستان، آراخوزی، قندهار، هند، سکاها و سکاهای تیز خود، بابل، آشوری ها، عربستان، مصر، ارمنستان، کاپادوکیه ، اسپارت ، یونان، سکاهای آن طرف دریا، حبشی ها.

بند چهارم - داریوش شاه گوید: وقتی که اهورامزدا این کشور را در جنگ دید، آن را به من بخشید، مرا شاه کرد به خواست اهورامزدا من شاه هستم، من آنها را به جایشان نشاندم، آنچه به آنها گفتم آن را کردند، آن چنان که من می خواستم بود، پس اگر فکر کنی که چقدر داریوش شاه کشور داشت پیکر را ببین آنهائی که تخت مرا می برند، آن وقت خواهی شناخت و دانسته می شود که نیزهٔ مرد پارسی درو رفته است، مرد پارسی دور از پارس جنگی می کند.

بند پنجم - داریوش شاه گوید: آنچه کرده شد همه را به خواست اهورامزدا کردم، اهورامزدا مرا یاری داد تا اینکه کرده را کردم. اهورامزدا مرا حمایت کند از بدی و خانواده مرا و این کشور را، این را من از اهورامزدا خواهش می کنم. اهورامزدا آن را – به من بدهد.

بند ششم - ای مرد این است فرمان اهورامزدا . این به نظر تو زشت نیاید، این راه راست را از دست مگذار و گناه مکن.»